خلاصه داستان: بنجامین باتن، متولد سال 1918 با وضعیت جسمانی یک مرد مسن، برعکس پیر می شود. او تا زمانی که در سال 2003 در کودکی می میرد، عشق و جدایی، وجد و اندوه و بی زمانی را تجربه می کند.
خلاصه داستان: اترو، 48 ساله، مجرد در یک روستای گرجستان، با شایعات روبرو می شود. او به طور غیر منتظره ای عاشق مردی می شود که بین یک رابطه یا استقلال گیر کرده است. او احساسات خود را هدایت می کند در حالی که با هنجارهای اجتماعی دست و پنجه نرم می کند و به دنبال خوشبختی است.
خلاصه داستان: I.R.S. هارولد کریک، حسابرس، ناگهان متوجه میشود که زندگی روزمرهاش در شیکاگو موضوع روایتی است که فقط او میتواند بشنود: روایتی که شروع به تأثیرگذاری بر تمام وجود او میکند، از کارش تا زندگی عاشقانهاش تا مرگش.
خلاصه داستان: Blind Srikanth وارد MIT شد، Bollant Industries را تأسیس کرد. در حین مواجهه با چالش های کارآفرینی، با فداکاری های شخصی، اهدافی را برای افراد کم بینا دنبال می کند. موانعی را که نابینایان در تحصیل و مشاغل بر آن غلبه می کنند برجسته می کند.
خلاصه داستان: یک زوج تازه ازدواج کرده یک زن را برای سه نفر دعوت می کنند. کسی که برای آنها ناشناخته است در حال تماشای برنامه جنسی آنهاست. وقتی سه نفری چهار نفره می شود، آن موقع است که هرج و مرج شروع می شود.
خلاصه داستان: آرتور باستان شناس مچاله شده انگلیسی که درست از زندان بیرون آمده، دوباره با خدمه همدستان خود - یک گروه خوش شانس از دزدان قبر که با غارت مقبره های اتروسکی و حصار گنجینه های باستانی که آنها را می کشند زنده می مانند...